English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3843 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to deport oneself U سلوک کردن
to demean oneself U سلوک کردن
to carry oneself U سلوک کردن
to behave ill U بد سلوک کردن
to conduct oneself U رفتاریا سلوک کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
behaved U سلوک کردن حرکت کردن
behaves U سلوک کردن حرکت کردن
behaving U سلوک کردن حرکت کردن
behave U سلوک کردن حرکت کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
conducts U سلوک
deportment U سلوک
conducting U سلوک
conducted U سلوک
conduct U سلوک
behaviour U سلوک
demeanour U سلوک
farther U جلوتر
forrarder U جلوتر
haviour U سلوک
frontrunner U جلوتر
demeanor U سلوک
forrader U جلوتر
further U دوتر جلوتر
furthered U دوتر جلوتر
previous U اسبقی جلوتر
furthering U دوتر جلوتر
preengagement U کار جلوتر
furthers U دوتر جلوتر
good manners U حسن سلوک
behaviuor U سلوک اخلاق
bearing U رفتار سلوک
treament U سلوک معالجه
behavior U سلوک اخلاق
pole position U جلوتر از همه در صف [مسابقه]
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
up U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
Car no. 6 is leading. U اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
mopping up U پاک کردن رفتن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
walked U گردش کردن پیاده رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
set on U پیش رفتن حمله کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
get on U پیش رفتن کار کردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
snitches U کش رفتن
snitched U کش رفتن
snitch U کش رفتن
snook U کش رفتن
go over U به ان سو رفتن
to boil over U سر رفتن
admit U رفتن
mog U رفتن
pilfer U کش رفتن
pilfered U کش رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfers U کش رفتن
go off U در رفتن
abstracting U کش رفتن
nim U کش رفتن
filched U کش رفتن
filches U کش رفتن
filching U کش رفتن
hang around U ور رفتن
snitching U کش رفتن
to d.deep in to U فر رفتن در
to skirt along the coast U رفتن
meddles U ور رفتن
jauk U ور رفتن
meddled U ور رفتن
go U رفتن
admits U رفتن
filch U کش رفتن
abstract U کش رفتن
goes U رفتن
admitting U رفتن
meddle U ور رفتن
departures U رفتن
crawls U رفتن
niggle U ور رفتن
niggled U ور رفتن
niggles U ور رفتن
crawled U رفتن
crawl U رفتن
sink U ته رفتن
To go U رفتن
fribble U ور رفتن
sinks U ته رفتن
betake U رفتن
make off U در رفتن
short-change U کش رفتن
hedges U در رفتن
to run off U در رفتن
going U رفتن
to break loose U در رفتن
swiping U کش رفتن
glom on to U کش رفتن
swiped U کش رفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com